انــــــــــقدر اتفاقای مختلف افتاده که انگار سالها از آخرین پستی که نوشتم گذشته!اون موقع هنوز کرونا نیومده بود، پسر "مهربون" بدنیا نیومده بود و پدرشوهر نازنینم زنده بود!اتفاق های مختلفی پیش اومد و الان کمتر از دوماه هست که پدرشوهرم فوت کرده و ما روزهای سختی رو پشت سر گذاشتیم و کم کم داریم برمیکردیم به زندگی عادی...مدتهای طولانی از زندگی مون غافل شده بودیم و "پناه"بی وقفه و یک تنه تو بیمارستانا مشغول درمان بابا بود...اما متاسفانه تلاش هامون بی نتیجه موند!
بـــــــــرگشتن به زندگی عادی یعنی از سرگیری روتین های معمول زندگی مون، "پناه "دوباره برگشته شرکت ، البته با این اوضاع اقتصادی کارها چنگی به دل نمیزنن!من حسابی چاق شدم و باید برگردم!!!باید باز روتین های مراقبت پوستم رو شروع کنم، به تازگی جلسات مشاورم رو شروع کردم تا این حال رخوت کرونا و رزهای سوگواری و بی برنامگی رو پشت سر بگذاریم .