زنده باد زندگی

دست نوشته های زنی از جنس جنون و آرامش

زنده باد زندگی

دست نوشته های زنی از جنس جنون و آرامش

7. در وصف این روزها

  • ایـــــــــــن روزهای نارحتی و کسلی و غم چقدر داره کش میاد و ادامه داره!حال هیچکس خوب نیست و همه تقریبا بی انگیزه هستن!چن روز پیش بخاطر دردای کمرم رفتم دکتر و ام ار ای و امروز باید برم دکتر تا جواب ام ار ای رو براش ببرم!امیدوارم درمان خاصی نباشه و زود تموم شه...امیدوارم زوط همه این روزای بد تموم شن و یکم شادی واقعی بیاد تو دلامون ...دلم میخاد یه چمدون کوچولو جمع کنم ، موزیکای مورد علاقمو بردارم و برم یه جای دووووور!یه جا وسط طبیعت و دل جنگل...یه جا که صب که پا میشم قرار باشه به هیچی فک نکنم و شبا به ارامش روزم فک کنم که چطوری گذشت ... صبا با بوی خاک خیس خورده بیدار شم و شبا با بوی هیزوم بخابم...دیشب مهمونی داشتیم که یه ساعتی برامون تار زد و عجیب به دلم نشست ... به چهره ی همه که نگاه میکردم داشتن کیف میکردن و همه حالشون خوب بود...امروز صب  عجیب احساس میکردم دلم میخاد با نیکی حرف بزنم، من هنوز  بچه ای ندارم اما نیکی دخترم نیومده کنارم زندگی میکنه و خیلی وقتا باهاش حرف میزنم!من خواهری ندارم همیشه دلم خواهر میخاست ، از جنس خودم، و مطمِنم نیکی روزی که بیاد هم برام دخترم میشه و هم خواهر نداشتم...


  • خب من مدتیه که تو شرکت پناه مشغولم و پناه بهم چندتا کار سپرده که یکیش تخصصیه و من توش موفق نیستم و  نمیدونم پسرفتش بخاطر منه یا بخاطر پیشرفت و بروز شدن استانداردهای گوگل و یا کلا خراب شدن اوضاع اقتصادیه!احساس میکنم کم شدن فروش و کلا کم شدن تقاضا بخاطر منه و این باعث میشه دلم نخاد باشم، شایدم دلیلش کم بودن انگیزه کار اداریه که اومده سراغم!من سالها کار کردم و خیلی اوقات تو سوابق قبلیم دلم میخاسته دیگه برم سراغ کارای دلی خودم و به درامدشم فک نکنم!پناه خیلی صبورانه و ملایم کنارمه و واقعا دست تنهاست و دلم نمیخاد تنهاش بذارم


  • یــــکی از بهترین خوش شانسی های من اینه که پناه خیلی خیلی مهمون دوست داره و خیلی از مهمون داشتن استقبال میکنه و سفره بازی داره، یکی از بزرگترین لذتای زندگی هردومون  همین دورهم بودنهاست...با دست باز و روی خوش همیشه پذیرای همه هست و این قلبا باعث میشه خوشحال باشم و از خدا ممنون باشم از داشتن پناه، پناه آدم خالصیه و من خوشحالترینم که کنارم یه موجود خالص زندگی میکنه که امیدواره ، بخشندس و گره گشای آدما، مهربونه و صادق و شوخ طبع


  • این هفته که گذشت درگیره خوشگل کردن خونمون بودیم و کارای زیباسازی خونه تموم شد بالاخره، آخه ما خونمون رو بازسازی کردیم قبل از اینکه واردش بشیم و به نظرم خونمون گوگولی ترین و خوشگلترین خونه دنیاست!الانم این هفته آینه کاریای خفن کردیم و کارای خونه انجام شده و بهتر و بهتر شده !بزودی میخام برم موهام رو رنگ کنم و برای پوستم جایی برم برای مزونیدلینگ و خوشگلاسیون، بزودیم سفر تو راه داریم و میریم دیدن مامان بابام که سه هفتس ندیدمشون و رفتن شمالدیدن مامان بابا واقعا برام لازمه و امیدوارم ببینمشون بزودی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد